♥LOoOoOVE♥
یه میلیاردری بود که توی خونه اش تمساح نگه می داشت و اون ها رو گذاشته بود توی استخر پشت خونه اش، اون یه دختر خیلی زیبا هم داشت... و گفت می خوام براتون یه مسابقه بذارم. هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه می دم یا این که دخترم رو به عقدش در میارم. اون هم با هر بدبختی ای بود فرار کرد و تا ته طرف دیگر استخر رو شنا کرد. وقتی بیرون اومد، فقط چند خراش کوچک برداشته بود. گفت: آفرین! خیلی خوشم اومد، حالا دخترم رو می خوای یا یک میلیارد تومن رو؟
نظرات شما عزیزان:
یه روز یه مهمونی خیلی مجلل گرفت. وسط های مجلس، پسرهای توی مهمونی رو جمع کرد
هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساح ها همه رفتن طرفش.
میلیاردر که خیلی کف کرده بود،
پسره گفت: هیچ کدوم، اون فلان فلان شده ای رو که منو هول داد توی آب می خوام!
яima |